دیشب یکی از بیمارانم مرد.دختر جوانی بود به اسم یاسین.هنوز هم تابستان است.هنوز هم من تنهایم وانگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.دیشب یکی از بیمارانم مرد...
کلمات کلیدی: شعر، خاطره، روز نگار